زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین :با […]
ادامه نوشتهزندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست
زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد + ژاله اصفهانی
ادامه نوشته